قم | 19 دی حماسهای برای رسیدن به انقلابی جهانی
روز 19 دی که شمار بالایی از مردم قم به صورت ناجوانمردانه کشته شدند موجب بیداری شد و خون ریخته مردم ریشه های انقلاب را آبیاری کرد.
رویداد ایران،سمانه سادات فقیه سبزواری: حسینعلی سرداری با اصالت یزدی ساکن قم است که در دوران پرتلاطم انقلاب جوانی 22 ساله بوده است و برایمان اینگونه می گوید: اول آبان سال ۱۳۵۶ شمسی بود که به ناگهان، خبری تأثر برانگیز، روزگار تلخ آن زمان را به کام مردم تلختر کرد. خبر فوت مشکوک حاج آقا سید مصطفی خمینی پسر بزرگ امام خمینی(ره) در کل کشور پیچید. این اتفاق تأثر برانگیز، مشکوک به نظر میرسید تا جایی که بعدها مشخص شد که فرزند بنیانگذار انقلاب به دستور سرسپردگان رژیم شاهنشاهی مسموم شده است.
مردم و علما به مناسبت درگذشت حاج آقا سید مصطفی خمینی در تمام کشور مراسم ختم و یادبود برپا کردند و یک بار دیگر نام آیت الله خمینی میان مردم مطرح شد و این بار از بلندگوی مساجد و حسینیهها و در منبرها نام ایشان به گوش مردم رسید. بنا به گفته شاهدان بعد از گذشت ۱۵ سال نام آیت الله خمینی به بهانه شهادت پسرشان مطرح و یاد و خاطر ایشان زنده میشد.
علما و مراجع به صورت جداگانه برای آیت الله خمینی پیام تسلیت میفرستادند و ایشان نیز به این پیامها چنین پاسخ داد که «در زمان شاه فعلی شاهد فجایعی بوده و هستیم که روی چنگیز را سفید کرده، شاهد قتل عام فجیع غیرانسانی پانزدهم خرداد (دوازدهم محرم) بودیم ... ما شاهد هجوم به مدارس دینی و دانشگاهها بودیم که در آنها قتلها و غارتهای فراوان و اهانت به قرآن کریم و کتب مقدس اسلامی و هتک و ضرب طلاب علوم دینی و آتش زدن کتابهای آنان و در دانشگاهها ضرب و جرح جوانان و دختران بودیم ... ما شاهد این همه مصیبتها و انحرافات و خیانتها بوده و هستیم که مصیبتهای شخصی را باید فراموش کنیم»، «ما با گرفتاری عظیم و مصیبتهای دلخراشی مواجه هستیم که باید ذکری از مصائب شخصی نکنیم».
این زمان برای ما جوانان فرصت مغتنمی بود که سخنرانی های امام را تکثیر و اعلامیه های ایشان را بین مردم پخش کنیم. با شروع ختم فرزند امام مردم و علما در مراسم ها شرکت می کردند و ما نیز با ضبط صوت سخنرانی ها را ضبط می کردیم.
آقای برقعی در ختم فرزند شهید امام سخنرانی می کرد و گاها اشاره هایی به این موضوع می کرد و مردم صلوات می فرستادند تا اینکه هفتم ایشان فرا رسید و آیت الله ربانی املشی در مسجد اعظم سخنرانی آتشین کرد و جرقه های انقلاب زده شد. اما این تازه اول راه بود.
در همان سال واقعه 19 دی رخ داد که موجب ریخته شدن خون بسیاری از مردم شد که همه اتفاقات از روز 17 دی ماه کلید خورد زمانی که روزنامه اطلاعات مقاله ای در توهین به امام خمینی (ره) به قلم نویسنده ای با اسم مستعار منتشر کرد و در روز 18 دی ماه بین مردم و طلاب همهمه ای ایجاد شد و طلاب که از این اتفاق ناراحت بودند به بیت علما و مراجع رفت و آمد می کردند تا کسب تکلیف کنند.
من که به تازگی دوران خدمت سربازی ام به پایان رسیده بود قرار بود در آزمون رانندگی شرکت کنم که پس از آزمون راهی حرم حضرت معصومه شدم و دیدم همه راجع توهینی که به امام شده بود صحبت می کردند تا اینکه به طور قاطع تصمیم گرفته شد که روز 19 دی درس های طلاب تعطیل شود. مردم تصمیم گرفتند همه در یک حرکت دست جمعی روز 19 دی ماه به خانه علما بروند. شور این رفت و آمد ها بین مردم پیچیده بود و همه می گفتند که این آمد و شدها برای عرض تسلیت و کسب تکلیف از محضر علماست.
همزمان با تعطیلی درس طلاب در روز 19 دی بازار نیز تعطیل شد و جمعیت مردم به سمت بیت آیات سید صادق شیرازی، مرعشی نجفی، گلپایگانی و ...می رفتند و هریک از علما حدود 10 دقیقه برای مردم سخنرانی های روشنگرانه ای داشتند.
حدود ظهر بود که تصمیم گرفته شد برای تجلیل از بازاریان قمی به سمت حسین آباد خیابان آذر برویم و از انتهای بازار داخل شویم و از چهار راه بازار خارج شویم که بدین سان از بازاریان تجلیل شود.
بعد از اینکه مردم از چهار راه بازار خارج شدند، طلاب و بازاریان اعلام کردند وعده عصرگاه دیدار با آیت الله نوری همدانی در کوچه بیگدلی خواهد بود.
عصر شد و همه به سمت بیت آیت الله نوری همدانی رفتیم و ایشان منبر رفتند و سخنرانی آتشینی کرد که در همان مجلس اعلام شد که مردم به منزل آیت الله مشکینی بروند.
منزل آیت الله مشکینی در یکی از کوچه های فرعی کوچه آیت آلله حائری و نزدیک بیمارستان آیت الله گلپایگانی بود. من با پسر آیت الله مشکینی که ایشان هم جوان بود به سمت بیت ایشان راه افتادیم و با توجه به اینکه منزل ایشان کوچک بود و بلندگو هم نبود تصمیم گرفتیم زودتر خودمان را برسانیم و بلندگو فراهم کردیم که مردم مقابل مسجد آیت الله حائری که آن زمان باغ بود جمع شوند.
زمان طولانی منتظر بودیم که از نیامدن مردم نگران شدیم و در همین زمان صدای تیراندازی به گوش رسید و در شهر ولوله ای ایجاد شد و همه می گفتند که در صفائیه از سوی عمال رژیم شاهنشاهی به سوی مردم معترض تیراندازی شده است و شمار فراوانی از معترضین کشته شدند.
روز 20 دی ماه همراه با جوانان محله به تهران رفتیم و به بازاریان خبردادیم که در قم مردم کشته شدند و سپس به قم بازگشتیم. قرار شد که به صفائیه برویم و ببنیم آنجا چه خبر است.
زمانی که به آنجا رسیدیم دیدیم سکوت عجیبی حاکم است و با اینکه اعلام حکومت نظامی نشده ولی ماموران رژیم آنجا هستند و آمد و رفت ها را کنترل می کنند و با توجه به شرایط خاصی که آنجا وجود داشت تصمیم گرفتیم برای جلوگیری از سوء ظن ماموران نظامی؛ به صورت صوری به بیمارستان آیت الله فاطمی برویم که مثلا مریضی در بیمارستان داریم و بعد برمی گردیم.
و جرقه های انقلاب زده شد تا اینکه چهلم شهدای قم رسید و در تبریز شلوغ شد که مردم توسط عمال رژیم سرکوب و کشته شدند و پس از آن نیز چهلم مردم تبریز در یزد برگزار شد و چهلم مردم یزد در قم برگزار شد و دوباره شمار بسیاری از مردم کشته شدند و این اتفاقات تا زمانی که انقلاب به پیروزی رسید ادامه یافت.
